کد مطلب:162536 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

محمد رضا شفیعی کدکنی




باز در خاطره ها یاد تو ای رهرو عشق

شعله ی سركش آزادگی افروخته است



یك جهان بر تو و بر همت و مردانگی ات

از سر شوق و طلب، دیده ی جان دوخته است



نقش پیكار تو در صفحه ی تاریخ جهان

می درخشد چو فروغ سحر از ساحل شب



پرتوش بر مه كس تابد و می آموزد

پایداری و وفاداری، در راه طلب



چهر رنگین شفق می دهد از خون تو یاد

كه ز جان بر سر پیمان ازل ریخته شد



راست چون منظره ی تابلو آزادی

كه فروزنده به تالار شب آویخته شد



رسم آزادی و پیكار حقیقت جویی

همه جا صفحه ی تابنده ی آیین تو بود



آنچه بر ملت اسلام حیاتی بخشید

جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود



تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد

بر سر ایده ی انسانی خود جان دادی



در ره كعبه ی حق جویی و مردی و شرف

آفرین بر تو كه هفتاد و دو قربان دادی






آن كه از مكتب آزادگی ات درس آموخت

پیش آمال ستمگر ز چه تسلیم شود



زور و سرمایه ی دشمن نفریبد او را

كه اسیر ستم مردم دژخیم شود



رهرو كعبه ی عشقی و در آفاق وجود

با پر شوق سوی دوست بر آری پرواز



یكه تاز ملكوتی كه به صحرای ازل

روی از خواسته ی عشق نتابیدی باز



جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق

كه روانت سر تسلیم نیاورد فرود



زان فداكاری مردانه و جانبازی پاك

چاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود